انواع شعر سنگ قبر جوان ، برای رفتگان از دسته رفته ناکام .

1 – بی همگان به سر شود

بی تو به سر نمی شود

داغ تو دارد این دلم

جای دگر نمی شود

2 – پسرم مرگ تو داغیست که تا آخر عمر

به دلم جایگزین گشته و بیرون نرود

3 – گل به گل چینم و تعریف کنم روی تو را

از کدام غنجه بچینم که دهد بوی تو را

4 – بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم

کم به داغ تو جوان رفته ز دنیا چه کنم

بهر هر درد دوائیست مگر داغ جوان

من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم

5 – جوان رفتم زدنیا با هزاران آرزو بر دل

به زیر خاک کردم با دو صد اندوه و غم منزل

گذر آرید اگر بر خاک من از راه غمخواری

به الحمدی مرا یاد آورید ای محرمان دل

6 – ای که اندر جمع ما چون ماه تابان رفته ای

گوهر ارزنده بودی و چه ارزان رفته ای

دیگر اندر جمع ما شادی نمی گنجد دریغ

از میان دوستدارانت شتابان رفته ای

7 – رسم گلچین فلک گرچه همه یغما بود

لیک این بار گلی چید که بی همتا بود

ای بال و پر کشیده به ارش کبریا

بی تو دلم ز بودن خود سیر می شود

8 – آنکه آواز مرا آزرد و رفت

بهترین تصنیف من را برد و رفت

رفت و گرداب نگاهم را ندید

رفت و طوفان های آهم را ندیدگ

بی تو با داغ خودم دق می کنم

بی تو احساس شقایق می کنم

بی تو باید زندگی را چید و برد

بی تو باید عشق را نوشید و مرد

9 – از زندگانیم گله دارد جوانیم

شرمنده جوانی از این زندگانیم

دارم هوای صحبت یاران رفته را

یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم

10 – یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد

به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

دل به امید صدائی که مگر در تو رسد

ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد

شایان سنگ ارائه دهنده انواع سنگ قبر های خاص و مقاوم ، کف قیمت بازار . 

11 – ز شهر عشقم و آوارگی نشان نیست

در این ره آنچه که بی قیمت است جان نیست

بهار عمر و جوانی که فصل خرمی است

ز حادثات زمان موسم خزان نیست

12 – ( دخترم – پسرم ) شد فصل بهار و شدم از غصه هلاک

دارم جگری کباب و چشمی نمناک

گلها همه سر زخاک برون آورند

الا گل من که سر فرو برده به خاک

13 – یک چند به کودکی به استاد شدیم

یک چند ز استادی خود شاد شدیم

پایان سخن شنو که ما را چه رسد

از خاک برآمدیم و بر خاک شدیم

14 – خوشا آنان که با عزت زگیتی

بساط خویش برچیدند و رفتند

نگردیدند هرگز گرد باطل

حقیقت را پسندیدند و رفتند

15 – می رسد روزیکه بی ما روز ها را شب کنید

می رسد روزیکه مرگ عشق را باور کنید

می رسد روزیکه یک تنها در کنار عکسمان

خاطرات کهنمان را مو به مو از بر کنید

16 – که بودیم نبودیم کسی

کشت ما را غم بی همنفسی

تا که رفتین همگی یار شدند

تا که خفتیم همه بیدار شدند

قدر آئینه بدانید چو هست

نه در آن وقت که افتاد و شکست

گلی نصیب اجل شد که هیچ باغ نداشت

فلک به روشنی ماه چراغ نداشت

17 – ( پسرم – دخترم ) ما که باغ بهارمان پژمرده

ما که پای امیدمان فرسود

بی تو از سوز عشق با که نالیم؟

بی تو درمان درد از که جوئیم؟

بی تو رسم محبت از که آموزیم ؟

و بی تو یاس و شمعدانی خانه ات را

به کدامین بهار بشارت دهیم ؟

18 – تو رفتی لیک می مانی

به یاد آن ترنم های ربانی

که میگفتی

بود دنیا فانی دیر فانی

19 – زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست

هر کسی نغمه ی خود خواند و از صفحه و از صحنه رود

صحنه پیوسته به جاست

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

20 – ( دخترم – پسرم ) دست اجل زود تو را پرپر کرد

مادرت گریه کنان خاک عزا بر سرت کرد

اهل منزل همگی در غم تو مایوسند

اشک چشم همگان خاک مزارت تر کرد

 

21 – هر که باشی و به هر جا برسی

 آخرین منزل هستی این سات

آدمی هر چه توانگر باشد

چون بدین نقطه رسد مسکین است

خرم آنکس که در این محنت گاه

خاطری را سبب تسکین است

خاطری را سبب تسکین است

22 – ز گورستان گذر کردم کم و بیش

بدیدم حال دولتمند و درویش

نه درویشی به خاکی بی کفن ماند

نه دولتمند برد از یک کفن پوش