شعر دو بیتی حافظ برای سنگ قبر
شعر اول
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
شعر دوم
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
شعر سوم
بر سر تربت ما چون گذری همتی خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
شعر چهارم
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
ارزان ترین ها
شعر پنجم
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما
شعر ششم
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نهای جان من خطا این جاست
شعر هفتم
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
شعر هشتم
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
مقاومترین ها
شعر نهم
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
شعر دهم
عشق دردانه ست و من غواص و دریا میکده
سر فرو بردم در آنجا تا کجا سر بر کنم
شعر یازدهم
دو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببر
از در عیش درآ و به ره عیب مپوی
شعر دوازدهم
جمال شخص نه چشمست و زلف و عارض و خال
هزار نکته درین کار و بار دلداریست
سنگ قبرهای مصنوعی
شعر سیزدهم
آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
شعر چهاردهم
او بخونم تشنه و من بر لبش تا چون شود
کام بستانم از او یاد داد بستاند ز من
شعر پانزدهم
برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است
مرا فتاده دل از ره تو را چه افتادست
شعر شانزدهم
اگر به جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
شعر هفدهم
از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد
وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف
شعر هجدهم
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
شهر نوزدهم
چرخ برهم زنم از غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
شعر بیستم
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا